دختـر زمسـتـان
روزی دروغ به حقیقیت گفت: میل داری با هم به دریا برویم و شنا کنیم؟ حقیقت ساده لوح پذیرفت و گول خورد. آن دو با هم به کنار ساحل رفتند وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباس هایش را درآورد حیله گر لباس های او را پوشید و رفت. از آن روز همیشه حقیقت عریان و زشت از اما دروغ در لباس حقیقت با ظاهری آراسته نمایان
نظرات شما عزیزان:
می شود.
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |